چرا دستاورد تحقیقات تاریخی تاثیری اندک بر اصلاح باورهای اجتماعی دارد؟
پاسخ این است: مردم باورهای خود را از مراجع علم تاریخ نمیگیرند. مردم که میگویم نه فقط عامه مردم و یا مثلا طبقات پایین و بیسواد است بلکه تحصیلکردگان علوم غیر تاریخی یا غیر انسانی را نیز شامل میشود و حتی بخشی از متخصصان علوم انسانی یا تاریخی را که با وجود داشتن مدرک دانشگاهی به روششناسی این علوم اعتقاد و پایبندی ندارند و خود برای کسب باور تاریخی به مراجعی غیر از تاریخنگاران روی میآورند.
مراجع کدام اند؟ ما در اینجا درباره علوم انسانی و بخصوص علم تاریخ سخن میرانیم، پس با
مراجع غیر علمی خاصی نیز رو در روییم که دست اندر کار تولید باور تاریخی برای عموم مردماند. مدعیان مرجعیت در دانش تاریخی کم نیستند اما شاید مهمترینشان چنین اند: روحانیان و متولیان امور دینی که خود را تنها روایتگرانِ به حقِ تاریخ مقدس میدانند و در صورت لزوم تمام قد در برابر دستاوردهای علمی متخصصان تاریخ ایستادگی میکنند. مرجع مهم دیگر حاکمان سیاسی اند که تاریخ را برای توجیه حاکمیت یا افزایش مشروعیت خود به کار میگیرند و معمولا به بخشهای خاصی از تاریخ همچون مقولاتی امنیتی نظر میکنند (این شیوه استفاده از تاریخ اختصاصی به کشورهای توسعه نیافته ندارد). سومین مرجع علم تاریخ برای غیر متخصصان، هنرمندان و راهبران رسانههای گروهی اند. رسانهها روایتهای خود را از تاریخ در قالب هنری باز تولید میکنند. هر چند در بیشتر موارد هنرمندان بازگو کننده روایت روحانیان یا حاکمیت سیاسی هستند، اما گاه خود هنرمند حتی در مخالفت با روایت آن دو و با هدف کشف حقیقت به نوعی از تاریخگویی روی میآورد که از نظر ماهیت علمی تفاوت چندانی با نمونههایی که به ستیزشان برخاسته ندارد.
چرا چنین است: مردمان برای جستجوی حقیقت (تاریخی) تربیت نمیشوند. آنان تنها برای تقویت باورهایشان به تاریخ مقدس یا ایدئولوژیک رجوع میکنند، باورهایی که با آن زندگی میکنند و وقت و حوصله کاوش درباره آنها را ندارند. پس روحانیان، سخنگویان سیاسی یا رسانهها که همیشه تفسیر واحدی از تاریخ را بازگو میکنند، مقبولترین تاریخگویان خواهند بود. برای یک برنامه ساز تلوزیونی یا روزنامه نگار حرفهای مانند یک روحانی یا سیاستمدار، کنار هم گذاشتن شواهد برای اقناع ذهن مخاطب بیش از کنار هم گذارشتن شواهد برای ارائه تفسیری معقول ارزش و اهمیت دارد.
با اینکه در همه جوامع حتی جوامع سنتی توسعه علم جدید توصیه و تبلیغ میشود اما فاصله دستاوردهای این علوم با باورهای اجتماعی بسیار زیاد است. هنوز با وجود فراوانی منابع اطلاعات، بسیاری از یافتههای علمی تنها بعد از گذشتن از پیچ و خمهای طولانی و با گذشت زمان زیادی که معمولا یافته تاریخی را بیاثر کرده یا از اعتباز انداخته است، به باور عمومی راه مییابند و گاه موجب تعدیل یا تغییر باورهای عمومی میشوند. علت این وضعیت نه کمبود منابع اطلاعاتی یا خاموشی مراجع علمی بلکه نادیده گرفته شدن آنها از سوی جامعه است.